دیوان شمس/چو با ما یار ما امروز جفتست
ظاهر
چو با ما یار ما امروز جفتست | بگویم آنچ هرگز کس نگفتهست | |||||
همه مستند این جا محرمانند | میندیش از کسی غماز خفتهست | |||||
خزان خفت و بهاران گشت بیدار | نمیبینی درخت و گل شکفتهست | |||||
اگر یک روز باقی باشد از دی | زمین لب بسته است و گل نهفتهست | |||||
هلا در خواب کن اوباش تن را | که گوهرهای جانی جمله سفتهست | |||||
خمش کن زردهی زان در نیابی | وگر محرم شوی بستان که مفتست |