دیوان شمس/چو آب آهسته زیر که درآیم
ظاهر
چو آب آهسته زیر که درآیم | به ناگه خرمن که درربایم | |||||
چکم از ناودان من قطره قطره | چو طوفان من خراب صد سرایم | |||||
سرا چه بود فلک را برشکافم | ز بیصبری قیامت را نپایم | |||||
بلا را من علف بودم ز اول | ولیک اکنون بلاها را بلایم | |||||
ز حبس جا میابا دل رهایی | اگر من واقفم که من کجایم | |||||
سر نخلم ندانی کز چه سوی است | در این آب ار نگونت می نمایم | |||||
نه قلماشی است لیکن ماند آن را | نه هجوی می کنم نی می ستایم | |||||
دم عشق است و عشق از لطف پنهان | ولی من از غلیظیهای هایم | |||||
مگو که را اگر آرد صدایی | کهای که نامدی گفتی که آیم | |||||
تو او را گو که بانگ که از او بود | زهی گوینده بیمنتهایم |