دیوان شمس/چون همه عشق روی تست جمله رضای نفس ما
ظاهر
چون همه عشق روی تست جمله رضای نفس ما | کفر شدست لاجرم ترک هوای نفس ما | |||||
چونک به عشق زنده شد قصد غزاش چون کنم | غمزه خونی تو شد حج و غزای نفس ما | |||||
نیست ز نفس ما مگر نقش و نشان سایهای | چون به خم دو زلف تست مسکن و جای نفس ما | |||||
عشق فروخت آتشی کب حیات از او خجل | پرس که از برای که آن ز برای نفس ما | |||||
هژده هزار عالم عیش و مراد عرضه شد | جز به جمال تو نبود جوشش و رای نفس ما | |||||
دوزخ جای کافران جنت جای ممنان | عشق برای عاشقان محو سزای نفس ما | |||||
اصل حقیقت وفا سر خلاصه رضا | خواجه روح شمس دین بود صفای نفس ما | |||||
در عوض عبیر جان در بدن هزار سنگ | از تبریز خاک را کحل ضیای نفس ما |