دیوان شمس/چرخ فلک با همه کار و کیا
ظاهر
چرخ فلک با همه کار و کیا | گرد خدا گردد چون آسیا | |||||
گرد چنین کعبه کن ای جان طواف | گرد چنین مایده گرد ای گدا | |||||
بر مثل گوی به میدانش گرد | چونک شدی سرخوش بیدست و پا | |||||
اسب و رخت راست بر این شه طواف | گر چه بر این نطع روی جا به جا | |||||
خاتم شاهیت در انگشت کرد | تا که شوی حاکم و فرمانروا | |||||
هر که به گرد دل آرد طواف | جان جهانی شود و دلربا | |||||
همره پروانه شود دلشده | گردد بر گرد سر شمعها | |||||
زانک تنش خاکی و دل آتشیست | میل سوی جنس بود جنس را | |||||
گرد فلک گردد هر اختری | زانک بود جنس صفا با صفا | |||||
گرد فنا گردد جان فقیر | بر مثل آهن و آهن ربا | |||||
زانک وجودست فنا پیش او | شسته نظر از حول و از خطا | |||||
مست همیکرد وضو از کمیز | کز حدثم بازرهان ربنا | |||||
گفت نخستین تو حدث را بدان | کژمژ و مقلوب نباید دعا | |||||
زانک کلیدست و چو کژ شد کلید | وا شدن قفل نیابی عطا | |||||
خامش کردم همگان برجهید | قامت چون سرو بتم زد صلا | |||||
خسرو تبریز شهم شمس دین | بستم لب را تو بیا برگشا |