دیوان شمس/چرخ فلک با همه کار و کیا

از ویکی‌نبشته
دیوان شمس (غزلیات) از مولوی
(چرخ فلک با همه کار و کیا)
  چرخ فلک با همه کار و کیا گرد خدا گردد چون آسیا  
  گرد چنین کعبه کن ای جان طواف گرد چنین مایده گرد ای گدا  
  بر مثل گوی به میدانش گرد چونک شدی سرخوش بی‌دست و پا  
  اسب و رخت راست بر این شه طواف گر چه بر این نطع روی جا به جا  
  خاتم شاهیت در انگشت کرد تا که شوی حاکم و فرمانروا  
  هر که به گرد دل آرد طواف جان جهانی شود و دلربا  
  همره پروانه شود دلشده گردد بر گرد سر شمع‌ها  
  زانک تنش خاکی و دل آتشی‌ست میل سوی جنس بود جنس را  
  گرد فلک گردد هر اختری زانک بود جنس صفا با صفا  
  گرد فنا گردد جان فقیر بر مثل آهن و آهن ربا  
  زانک وجودست فنا پیش او شسته نظر از حول و از خطا  
  مست همی‌کرد وضو از کمیز کز حدثم بازرهان ربنا  
  گفت نخستین تو حدث را بدان کژمژ و مقلوب نباید دعا  
  زانک کلیدست و چو کژ شد کلید وا شدن قفل نیابی عطا  
  خامش کردم همگان برجهید قامت چون سرو بتم زد صلا  
  خسرو تبریز شهم شمس دین بستم لب را تو بیا برگشا