دیوان شمس/پیش کش آن شاه شکرخانه را
ظاهر
پیش کش آن شاه شکرخانه را | آن گهر روشن دردانه را | |||||
آن شه فرخ رخ بیمثل را | آن مه دریادل جانانه را | |||||
روح دهد مرده پوسیده را | مهر دهد سینه بیگانه را | |||||
دامن هر خار پر از گل کند | عقل دهد کله دیوانه را | |||||
در خرد طفل دوروزه نهد | آنچ نباشد دل فرزانه را | |||||
طفل کی باشد تو مگر منکری | عربده استن حنانه را | |||||
مست شوی و شه مستان شوی | چونک بگرداند پیمانه را | |||||
بیخودم و مست و پراکنده مغز | ور نه نکو گویم افسانه را | |||||
با همه بشنو که بباید شنود | قصه شیرین غریبانه را | |||||
بشکند آن روی دل ماه را | بشکند آن زلف دو صد شانه را | |||||
قصه آن چشم کی یارد گزارد | ساحر ساحرکش فتانه را | |||||
بیند چشمش که چه خواهد شدن | تا ابد او بیند پیشانه را | |||||
راز مگو رو عجمی ساز خویش | یاد کن آن خواجه علیانه را |