دیوان شمس/وقت آمد توبه را شکستن

از ویکی‌نبشته
دیوان شمس (غزلیات) از مولوی
(وقت آمد توبه را شکستن)
  وقت آمد توبه را شکستن وز دام هزار توبه جستن  
  دست دل و جان‌ها گشادن دست غم را ز پس ببستن  
  معشوقه روح را بدیدن لعل لب او به بوسه خستن  
  در آب حیات غسل کردن در وی تن خویش را بشستن  
  برخاست قیامت وصالش تا کی به امید درنشستن  
  گر بسکلد آن نگار بنگر صد پیوست است در آن سکستن  
  مخدومی شمس دین تبریز ای جان تو رمیده‌ای ز بستن