دیوان شمس/وجهک مثل القمر قلبک مثل الحجر
ظاهر
وجهک مثل القمر قلبک مثل الحجر | روحک روح البقا حسنک نور البصر | |||||
دشمن تو در هنر شد به مثل دم خر | چند بپیماییش نیست فزون کم شمر | |||||
اقسم بالعادیات احلف بالموریات | غیرک یا ذا الصلات فی نظری کالمدر | |||||
هر که بجز عاشقست در ترشی لایقست | لایق حلوا شکر لایق سرکا کبر | |||||
هجرک روحی فداک زلزلنی فی هواک | کل کریم سواک فهو خداع غرر | |||||
چون سر کس نیستت فتنه مکن دل مبر | چونک ببردی دلی بازمرانش ز در | |||||
چشم تو چون رهزند ره زده را ره نما | زلف تو چون سر کشد عشوه هندو مخر | |||||
عشق بود دلستان پرورش دوستان | سبز و شکفته کند جان تو را چون شجر | |||||
عشق خوش و تازه رو طالب او تازه تر | شکل جهان کهنهای عاشق او کهنه خر | |||||
عشق خران جو به جو تا لب دریای هو | کهنه خران کو به کو اسکی ببج کمده ور |