دیوان شمس/هین که خروس بانگ زد وقت صبوح یافتی
ظاهر
هین که خروس بانگ زد وقت صبوح یافتی | شرح نمیکنم که بس عاقل را اشارتی | |||||
فهم کنی تو خود که تو زیرک و پاک خاطری | باده بیار و دل ببر زود بکن تجارتی | |||||
نای بنه دهان همیآرد صبح نالهای | چنگ ز چنگ هجر تو کرد حزین شکایتی | |||||
درده بیدریغ از آن شیره و شیر رایگان | شیر و نبید خلد را نیست حدی و غایتی | |||||
درده بادهای چو زر پاک ز خویشمان ببر | نیست بتر ز باخودی مذهب ما جنایتی | |||||
باده شاد جان فزا تحفه بیار از سما | تا غم و غصه را کند اشقر می سیاستی | |||||
عقل ز نقل تو شود منتقل از عقیلهها | دانش غیب یابد و تبصره و فراستی | |||||
جام تو را چو دل بود در سر و سینه شعلهای | مست تو را چه کم بود تجربه یا کفایتی | |||||
دست که یافت مشربی ماند ز حرص و مکسبی | سر که بیافت آن طرب کی طلبد ریاستی | |||||
شست تو ماهی مرا چله نشاند مدتی | دام تو کرکس مرا داد به غم ریاضتی | |||||
قطره ز بحر فضل تو یافت عجب تبدلی | پاکدلی و صفوتی توسعه و احاطتی | |||||
نفس خسیس حرص خو عاشق مال و گفت و گو | یافت به گنج رحمتت از دو جهان فراغتی | |||||
ترک زیارتت شها دان ز خری نه بیخری | ز آنک به جان است متصل حج تو بیمسافتی | |||||
هیچ مگو دلا هلا طاقت رنج نیستم | طاق شو از فضول خود حاجت نیست طاقتی | |||||
طاقت رنج هر کسی داری و میکشی بسی | طاقت گنج نیستت این چه بود خساستی | |||||
سر دل تو جز ولا تا نبود که بیگمان | بر سر بینیت کند سر دلت علامتی | |||||
حشر شود ضمیر تو در سخن و صفیر تو | نقد شود در این جهان عرض تو را قیامتی | |||||
از بد و نیک مجرمان کند نشد وفای تو | ز آنک تو راست در کرم ثابتی و مهارتی | |||||
جان و دل مرید را از شهوات ما و من | جز ز زلال بحر تو نیست یقین طهارتی | |||||
متقیان به بادیه رفته عشا و غادیه | کعبه روان شده به تو تا که کند زیارتی | |||||
روح سجود میکند شکر وجود میکند | یافت ز بندگی تو سروری و سیادتی | |||||
بر کرم و کرامت خنده آفتاب تو | ذره به ذره را بود نوع دگر شهادتی | |||||
جمله به جست و جوی تو معتکفان کوی تو | روی به کعبه کرم مشتغل عبادتی | |||||
پنج حس از مصاحف نور و حیات جامعت | یاد گرفته ز اوستا ظاهر پنج آیتی | |||||
گاه چو چنگ میکند پیش درت رکوع خوش | گاه چو نای میکند بهر دم تو قامتی | |||||
بس کن ای خرد از این ناله و قصه حزین | بوی برد به خامشی هر دل باشهامتی |