دیوان شمس/هین که آمد به سر کوی تو مجنون دگر
ظاهر
هین که آمد به سر کوی تو مجنون دگر | هین که آمد به تماشای تو دل خون دگر | |||||
عاشق روی تو را گنبد گردون نکشد | مگرش جای دهی بر سر گردون دگر | |||||
عاشق تو نخورد حیله و افسون کسی | تو بخوان و تو بدم بر دلش افسون دگر | |||||
عشق روی تو به شش سوی جهان دام دلست | که ندیدند چنان رخ رخ گلگون دگر | |||||
رحمتی کن تو بر آن مرغ که در دام افتاد | که ندارد چو تو شاهنشه بیچون دگر | |||||
کو در این خانه یکی سوخته مفتونی | که به شبها شنود ناله مفتون دگر | |||||
از پس نیشکرت اشک چو اطلس بارم | چارهام نیست جز این اطلس و اکسون دگر |