دیوان شمس/هله زیرک هله زیرک هله زیرک زوتر
ظاهر
هله زیرک هله زیرک هله زیرک زوتر | هله کز جنبش ساقی بدود باده به سر بر | |||||
بدود روح پیاده سر گنجینه گشاده | رخ چون زهره نهاده غلطی روی قمر بر | |||||
هله منشین و میاسا بهل این صبر و مواسا | بگزین جهد و مقاسا که چو دیکم به شرر بر | |||||
اگرم عشوه پرستی سر هر راه نبستی | شب من روز شدستی زده رایت به سحر بر | |||||
هله برجه هله برجه که ز خورشید سفر به | قدم از خانه به در نه همگان را به سفر بر | |||||
سفر راه نهان کن سفر از جسم به جان کن | ز فرات آب روان کن بزن آن آب خضر بر | |||||
دم بلبل چو شنیدی سوی گلزار دویدی | چو بدان باغ رسیدی بدو اکنون به شجر بر | |||||
به شجر بر هله برگو مثل فاخته کوکو | که طلبکار بدین خو نزند کف به خبر بر |