دیوان شمس/هلا ای آب حیوان از نوایی
ظاهر
هلا ای آب حیوان از نوایی | همیگردان مرا چون آسیایی | |||||
چنین میکن که تا بادا چنین باد | پریشان دل به جایی من به جایی | |||||
نجنبد شاخ و برگی جز به بادی | نپرد برگ که بیکهربایی | |||||
چو کاهی جز به بادی مینجنبد | کجا جنبد جهانی بیهوایی | |||||
همه اجزای عالم عاشقانند | و هر جزو جهان مست لقایی | |||||
ولیک اسرار خود با تو نگویند | نشاید گفت سر جز با سزایی | |||||
چراخواران چراشان هم چراخوار | ز کاسه و خوان شیرین کدخدایی | |||||
نه موران با سلیمان راز گفتند | نه با داوود میزد که صدایی | |||||
اگر این آسمان عاشق نبودی | نبودی سینه او را صفایی | |||||
وگر خورشید هم عاشق نبودی | نبودی در جمال او ضیایی | |||||
زمین و کوه اگر نه عاشق اندی | نرستی از دل هر دو گیاهی | |||||
اگر دریا ز عشق آگه نبودی | قراری داشتی آخر به جایی | |||||
تو عاشق باش تا عاشق شناسی | وفا کن تا ببینی باوفایی | |||||
نپذرفت آسمان بار امانت | که عاشق بود و ترسید از خطایی |