پرش به محتوا

دیوان شمس/هزار بار کشیده‌ست عشق کافرخو

از ویکی‌نبشته
دیوان شمس (غزلیات) از مولوی
(هزار بار کشیده‌ست عشق کافرخو)
  هزار بار کشیده‌ست عشق کافرخو شبم ز بام به حجره ز حجره تا سر کو  
  شب آن چنان به گاه آمده که هی برخیز گرفته گوش مرا سخت همچو گوش سبو  
  ز هر چه پر کندم من سبوی تسلیمم سبو اسیر سقاست چون گریزد از او  
  هزار بار سبو را به سنگ بشکست او شکست او خوشم آید ز شوق و ذوق رفو  
  سبو سپرده به دو گوش با هزاران دل بدان هوس که خورد غوطه در میانه جو