پرش به محتوا

دیوان شمس/هر کی از حلقه ما جای دگر بگریزد

از ویکی‌نبشته
دیوان شمس (غزلیات) از مولوی
(هر کی از حلقه ما جای دگر بگریزد)
  هر کی از حلقه ما جای دگر بگریزد همچنان باشد کز سمع و بصر بگریزد  
  زان خورد خون جگر عاشق زیرا شیر است شیردل کی بود آن کو ز جگر بگریزد  
  دل چو طوطی بود و جور دلارام شکر طوطیی دید کسی کو ز شکر بگریزد  
  پشه باشد که به هر باد مخالف برود دزد شب باشد کز نور قمر بگریزد  
  هر سری را که خدا خیره و کالیوه کند صدر جنت بهلد سوی سقر بگریزد  
  و آنک واقف بود از مرگ سوی مرگ گریخت سوی ملک ابد و تاج و کمر بگریزد  
  چون قضا گفت فلانی به سفر خواهد مرد آن کس از بیم اجل سوی سفر بگریزد  
  بس کن و صید مکن آنک نیرزد به شکار که خیال شب و شب هم ز سحر بگریزد