دیوان شمس/هر چه آن خسرو کند شیرین کند
ظاهر
هر چه آن خسرو کند شیرین کند | چون درخت تین که جمله تین کند | |||||
هر کجا خطبه بخواند بر دو ضد | همچو شیر و شهدشان کابین کند | |||||
با دم او میرود عین الحیات | مرده جان یابد چو او تلقین کند | |||||
مرغ جانها با قفصها برپرند | چونک بنده پروری آیین کند | |||||
عالمی بخشد به هر بنده جدا | کیست کو اندر دو عالم این کند | |||||
گر به قعر چاه نام او بری | قعر چه را صدر علیین کند | |||||
من بر آنم که شکرریزی کنم | از شکر گر قسم من تعیین کند | |||||
کافری گر لاف عشق او زند | کفر او را جمله نور دین کند | |||||
خار عالم در ره عاشق نهاد | تا که جمله خار را نسرین کند | |||||
تو نمیدانی که هر که مرغ اوست | از سعادت بیضهها زرین کند | |||||
بس کنم زین پس نهان گویم دعا | کی نهان ماند چو شه آمین کند |