دیوان شمس/هر نفس آواز عشق میرسد از چپ و راست
ظاهر
هر نفس آواز عشق میرسد از چپ و راست | ما به فلک میرویم عزم تماشا که راست | |||||
ما به فلک بودهایم یار ملک بودهایم | باز همان جا رویم جمله که آن شهر ماست | |||||
خود ز فلک برتریم وز ملک افزونتریم | زین دو چرا نگذریم منزل ما کبریاست | |||||
گوهر پاک از کجا عالم خاک از کجا | بر چه فرود آمدیت بار کنید این چه جاست | |||||
بخت جوان یار ما دادن جان کار ما | قافله سالار ما فخر جهان مصطفاست | |||||
از مه او مه شکافت دیدن او برنتافت | ماه چنان بخت یافت او که کمینه گداست | |||||
بوی خوش این نسیم از شکن زلف اوست | شعشعه این خیال زان رخ چون والضحاست | |||||
در دل ما درنگر هر دم شق قمر | کز نظر آن نظر چشم تو آن سو چراست | |||||
خلق چو مرغابیان زاده ز دریای جان | کی کند این جا مقام مرغ کز آن بحر خاست | |||||
بلک به دریا دریم جمله در او حاضریم | ور نه ز دریای دل موج پیاپی چراست | |||||
آمد موج الست کشتی قالب ببست | باز چو کشتی شکست نوبت وصل و لقاست |