دیوان شمس/هر آنچ دور کند مر تو را ز دوست بدست

از ویکی‌نبشته
دیوان شمس (غزلیات) از مولوی
(هر آنچ دور کند مر تو را ز دوست بدست)
  هر آنچ دور کند مر تو را ز دوست بدست به هر چه روی نهی بی‌وی ار نکوست بدست  
  چو مغز خام بود در درون پوست نکوست چو پخته گشت از این پس بدانک پوست بدست  
  درون بیضه چو آن مرغ پر و بال گرفت بدانک بیضه از این پس حجاب اوست بدست  
  به خلق خوب اگر با جهان بسازد کس چو خلق حق نشناسد نه نیک خوست بدست  
  فراق دوست اگر اندک‌ست اندک نیست درون چشم اگر نیم تای موست بدست  
  در این فراق چو عمری به جست و جو بگذشت به وقت مرگ اگر نیز جست و جوست بدست  
  غزل رها کن از این پس صلاح دین را بین از آنک خلعت نو را غزل رفوست بدست