دیوان شمس/هرچ گویی از بهانه لا نسلم لا نسلم
ظاهر
هرچ گویی از بهانه لا نسلم لا نسلم | کار دارم من به خانه لا نسلم لا نسلم | |||||
گفتهای فردا بیایم لطف و نیکویی نمایم | وعدهست این بینشانه لا نسلم لا نسلم | |||||
گفتهای رنجور دارم دل ز غم پرشور دارم | این فریب است و بهانه لا نسلم لا نسلم | |||||
گفت مادر مادرانه چون ببینی دام و دانه | این چنین گو ره روانه لا نسلم لا نسلم | |||||
گوییم امروز زارم نیت حمام دارم | می نمایی سنگ و شانه لا نسلم لا نسلم | |||||
هر کجا خوانند ما را تا فریبانند ما را | غیر این عالی ستانه لا نسلم لا نسلم | |||||
بر سر مستان بیایی هر دمی زحمت نمایی | کاین فلان است آن فلانه لا نسلم لا نسلم | |||||
گوییم من خواجه تاشم عاقبت اندیش باشم | تا درافتی در میانه لا نسلم لا نسلم | |||||
رو ترش کرد آن مبرسم تا ز شکل او بترسم | ای عجوزه بامثانه لا نسلم لا نسلم | |||||
دست از خشمم گزیدی گویی از عشقت گزیدم | مغلطه است این ای یگانه لا نسلم لا نسلم | |||||
جمله را نتوان شمردن شرح یک یک حیله کردن | نیست مکرت را کرانه لا نسلم لا نسلم |