دیوان شمس/ننگ عالم شدن از بهر تو ننگی نبود
ظاهر
ننگ عالم شدن از بهر تو ننگی نبود | با دل مرده دلان حاجت جنگی نبود | |||||
عشق شیرینی جانست و همه چاشنی است | چاشنی و مزه را صورت و رنگی نبود | |||||
عشق شاخیست ز دریا که درآید در دل | جای دریا و گهر سینه تنگی نبود | |||||
ساحل نفس رها کن به تک دریا رو | کاندر این بحر تو را خوف نهنگی نبود | |||||
صورت هر دو جهان جمله ز آیینه عشق | بنماید چو که بر آینه زنگی نبود | |||||
کار روبه نبود عشق که هر روبه را | حمله شیر نر و کبر پلنگی نبود |