دیوان شمس/مگردان روی خود ای دیده رویم
ظاهر
مگردان روی خود ای دیده رویم | به من بنگر که تا از تو برویم | |||||
سبوی جسمم از چشمهات پرآب است | مکن ای سنگ دل مشکن سبویم | |||||
تو جویایی و من جویانتر از تو | کی داند تو چه جویی من چه جویم | |||||
همین دانم که از بوی گل تو | مثال گل قبا در خون بشویم | |||||
منم ضراب و عشقت چون ترازو | از این خاموش گویا چند گویم | |||||
زهی مشکل که تو خود سو نداری | و من در جستن تو سو به سویم | |||||
تو اندر هیچ کویی درنگنجی | و من اندر پی تو کو به کویم |