دیوان شمس/من اگر نالم اگر عذر آرم
ظاهر
من اگر نالم اگر عذر آرم | پنبه در گوش کند دلدارم | |||||
هر جفایی که کند می رسدش | هر جفایی که کند بردارم | |||||
گر مرا او به عدم انگارد | ستمش را به کرم انگارم | |||||
داروی درد دلم درد وی است | دل به دردش ز چه رو نسپارم | |||||
عزت و حرمتم آنگه باشد | که کند عشق عزیزش خوارم | |||||
باده آنگه شود انگور تنم | که بکوبد به لگد عصارم | |||||
جان دهم زیر لگد چون انگور | تا طرب ساز شود اسرارم | |||||
گر چه انگور همه خون گرید | که از این جور و جفا بیزارم | |||||
پنبه در گوش کند کوبنده | که من از جهل نمیافشارم | |||||
تو گر انکار کنی معذوری | لیک من بوالحکم این کارم | |||||
چون ز سعی و قدمم سر کردی | آنگهی شکر کنی بسیارم |