دیوان شمس/مشنو حیلت خواجه هله ای دزد شبانه
ظاهر
مشنو حیلت خواجه هله ای دزد شبانه | بشلولم بشلولم مجه از روزن خانه | |||||
بمشو غره پرستش بمده ریش به دستش | وگرت شاه کند او که تویی یار یگانه | |||||
سوی صحرای عدم رو به سوی باغ ارم رو | می بیدرد نیابی تو در این دور زمانه | |||||
به شه بنده نوازی تو بپر باز چو بازی | به خدا لقمه بازان نخورد هیچ سمانه | |||||
بخورم گر نخورم من بنهد در دهن من | بروم گر نروم من کندم گوش کشانه | |||||
همه میرند ولیکن همه میرند به پیشت | همه تیر ای مه مه رو نپرد سوی نشانه | |||||
ز چه افروخت خیالش رخ خورشیدصفت را | ز کی آموخت خدایا عجب این فعل و بهانه | |||||
چو تو را حسن فزون شد خردم صید جنون شد | چو مرا درد فزون شد بده آن درد مغانه | |||||
چو تو جمعیت جمعی تو در این جمع چو شمعی | چو در این حلقه نگینی مجه ای جان زمانه | |||||
تو اگر نوش حدیثی ز حدیثان خوش او | تو مگو تا که بگوید لب آن قندفسانه |