دیوان شمس/مستی سلامت میکند پنهان پیامت میکند
ظاهر
مستی سلامت میکند پنهان پیامت میکند | آن کو دلش را بردهای جان هم غلامت میکند | |||||
ای نیست کرده هست را بشنو سلام مست را | مستی که هر دو دست را پابند دامت میکند | |||||
ای آسمان عاشقان ای جان جان عاشقان | حسنت میان عاشقان نک دوستکامت میکند | |||||
ای چاشنی هر لبی ای قبله هر مذهبی | مه پاسبانی هر شبی بر گرد بامت میکند | |||||
آن کو ز خاک ابدان کند مر دود را کیوان کند | ای خاک تن وی دود دل بنگر کدامت میکند | |||||
یک لحظهات پر میدهد یک لحظه لنگر میدهد | یک لحظه صبحت میکند یک لحظه شامت میکند | |||||
یک لحظه میلرزاندت یک لحظه میخنداندت | یک لحظه مستت میکند یک لحظه جامت میکند | |||||
چون مهرهای در دست او گه باده و گه مست او | هین مهرهات را بشکند والله تمامت میکند | |||||
گه آن بود گه این بود پایان تو تمکین بود | لیکن بدین تلوینها مقبول و رامت میکند | |||||
تو نوح بودی مدتی بودت قدم در شدتی | ماننده کشتی کنون بیپا و گامت میکند | |||||
خامش کن و حیران نشین حیران حیرت آفرین | پخته سخن مردی ولی گفتار خامت میکند |