پرش به محتوا

دیوان شمس/مرا دلبر چنان باید که جان فتراک او گیرد

از ویکی‌نبشته
دیوان شمس (غزلیات) از مولوی
(مرا دلبر چنان باید که جان فتراک او گیرد)
  مرا دلبر چنان باید که جان فتراک او گیرد مرا مطرب چنان باید که زهره پیش او میرد  
  یکی پیمانه‌ای دارم که بر دریا همی‌خندد دل دیوانه‌ای دارم که بند و پند نپذیرد  
  خداوندا تو می‌دانی که جانم از تو نشکیبد ازیرا هیچ ماهی را دمی از آب نگزیرد  
  زهی هستی که تو داری زهی مستی که من دارم تو را هستی همی‌زیبد مرا مستی همی‌زیبد  
  هلا بس کن هلا بس کن که این عشقی که بگزیدی نشاطی می‌دهد بی‌غم قبولی می‌کند بی‌رد