دیوان شمس/ما انصف ندمانی، لو انکر ادمانی
ظاهر
ما انصف ندمانی، لو انکر ادمانی | فالقهوة من شرطی، لاالتوبة من شانی | |||||
ریحان به سفال اندر بسیار بود دانی | آن جام سفالین کو؟ وان راوق ریحانی | |||||
لو تمزجها بالدم، من ادمع اجفانی | یزداد لها صبغ فی احمر القانی | |||||
صفهای پری رویان، در بزم سلیمانی | با نغمهی داودی، مرغ خوش الحانی | |||||
یا یوسف عللنی، لو لامک اخوانی | کم من علل یشفی، من علة احزانی | |||||
شو گوش خرد برکش، چون طفل دبستانی | تا پیر مغان بینی در بلبله گردانی | |||||
اقبلت علی وصلی، راحلت لهجرانی | این القدم الاول؟ اینالنظر الثانی |