دیوان شمس/ما آتش عشقیم که در موم رسیدیم
ظاهر
ما آتش عشقیم که در موم رسیدیم | چون شمع به پروانه مظلوم رسیدیم | |||||
یک حمله مردانه مستانه بکردیم | تا علم بدادیم و به معلوم رسیدیم | |||||
در منزل اول به دو فرسنگی هستی | در قافله امت مرحوم رسیدیم | |||||
آن مه که نه بالاست نه پست است بتابید | وان جا که نه محمود و نه مذموم رسیدیم | |||||
تا حضرت آن لعل که در کون نگنجد | بر کوری هر سنگ دل شوم رسیدیم | |||||
با آیت کرسی به سوی عرش پریدیم | تا حی بدیدیم و به قیوم رسیدیم | |||||
امروز از آن باغ چه بابرگ و نواییم | تا ظن نبری خواجه که محروم رسیدیم | |||||
ویرانه به بومان بگذاریم چو بازان | ما بوم نهایم ار چه در این بوم رسیدیم | |||||
زنار گسستیم بر قیصر رومی | تبریز ببر قصه که در روم رسیدیم |