دیوان شمس/ماه دیدم شد مرا سودای چرخ
ظاهر
ماه دیدم شد مرا سودای چرخ | آن مهی نی کو بود بالای چرخ | |||||
تو ز چرخی با تو میگویم ز چرخ | ور نه این خورشید را چه جای چرخ | |||||
زهره را دیدم همیزد چنگ دوش | ای همه چون دوش ما شبهای چرخ | |||||
جان من با اختران آسمان | رقص رقصان گشته در پهنای چرخ | |||||
در فراق آفتاب جان ببین | از شفق پرخون شده سیمای چرخ | |||||
سر فروکن یک دمی از بام چرخ | تا زنم من چرخها در پای چرخ | |||||
سنگ از خورشید شد یاقوت و لعل | چشم از خورشید شد بینای چرخ | |||||
ماه خود بر آسمان دیگرست | عکس آن ماهست در دریای چرخ |