دیوان شمس/قند بگشا ای صنم تا عیش را شیرین کند
ظاهر
قند بگشا ای صنم تا عیش را شیرین کند | هین که آمد دود غم تا خلق را غمگین کند | |||||
ای تو رنگ عافیت زیرا که ماه از خاصیت | سنگها را لعل سازد میوه را رنگین کند | |||||
پرده بردار ای قمر پنهان مکن تنگ شکر | تا بر سیمین تو احوال ما زرین کند | |||||
عشق تو حیران کند دیدار تو خندان کند | زانک دریا آن کند زیرا که گوهر این کند | |||||
از میان دل صبوحی کفتابت تیغ زد | گردن جان را بزن گر چرخ را تمکین کند | |||||
چشم تو در چشمها ریزد شرابی کز صفا | زان سوی هفتاد پرده دیده را ره بین کند | |||||
گر شبی خلوت کنی گویم من اندر گوش تو | لطفهایی را که با ما شه صلاح الدین کند |