دیوان شمس/عشق را با گفت و با ایما چه کار

از ویکی‌نبشته
دیوان شمس (غزلیات) از مولوی
(عشق را با گفت و با ایما چه کار)
  عشق را با گفت و با ایما چه کار روح را با صورت اسما چه کار  
  عاشقان گوی‌اند در چوگان یار گوی را با دست و یا با پا چه کار  
  هر کجا چوگانش راند می‌رود گوی را با پست و با بالا چه کار  
  آینه‌ست و مظهر روی بتان با نکوسیماش و بدسیما چه کار  
  سوسمار از آب خوردن فارغست مر ورا با چشمه و سقا چه کار  
  آن خیالی که ضمیر اوطان اوست پاش را با مسکن و با جا چه کار  
  عیسیی که برگذشت او از اثیر با غم سرماش و یا گرما چه کار  
  ای رسایل کشته با نادی غیب رو تو را با گفت و با غوغا چه کار