دیوان شمس/عشرتی هست در این گوشه غنیمت دارید
ظاهر
عشرتی هست در این گوشه غنیمت دارید | دولتی هست حریفان سر دولت خارید | |||||
چو شکر یک دل و آغشته این شیر شوید | که ظریفید و لطیفید و نکومقدارید | |||||
دانه چیدن چه مروت بود آخر مکنید | که امیران دو صد خرمن و صد انبارید | |||||
با چنین لاله رخان روح چرا نفزایید | در چنین معصرهای غوره چرا افشارید | |||||
دست در دامن همچون گل و ریحانش زنید | نه که پرورده و بسرشته آن گلزارید | |||||
رنگ دیدیت بسی جان و حیاتیش نبود | مه خوبان مرا از چه چنین پندارید | |||||
چون ره خانه ندانید که زاده وصلید | چون سره و قلب ندانید کز این بازارید | |||||
فخر مصرید چو یوسف هله تعبیر کنید | چو لب نوش وفا جمله شکر میکارید | |||||
ملکانید و ملک زاده ز آغاز و سرشت | گر چه امروز گدایانه چنین میزارید | |||||
ساقیان باده به کف گوش شما میپیچند | گرد خمخانه برآیید اگر خمارید | |||||
همه صیاد هنر گشته پی بیعیبی | همه عیبید چو در مجلس جان هشیارید | |||||
شمس تبریز درآمد به عیان عذر نماند | دیده روح طلب را به رخش بسپارید |