دیوان شمس/صنما گر ز خط و خال تو فرمان آرند
ظاهر
صنما گر ز خط و خال تو فرمان آرند | این دل خسته مجروح مرا جان آرند | |||||
عاشقان نقش خیال تو چو بینند به خواب | ای بسا سیل که از دیده گریان آرند | |||||
خنک آن روز خوشا وقت که در مجلس ما | ساقیان دست تو گیرند و به مهمان آرند | |||||
صوفیان طاق دو ابروی تو را سجده برند | عارفان آنچ نداری بر تو آن آرند | |||||
چشم شوخ تو چو آغاز کند بوالعجبی | آدم کافر و ابلیس مسلمان آرند | |||||
بت پرستان رخ خورشید تو را گر بینند | بر قد و قامت زیبای تو ایمان آرند | |||||
شمهای گر ز تو در عالم علوی برسد | قدسیان رقص بر این گنبد گردان آرند | |||||
گر بدین عاشق دلسوخته مسکینی | شکری زان لب چون لعل بدخشان آرند | |||||
جان و دل هر دو فدای شکرستان تو باد | آب حیوان چو از آن چاه زنخدان آرند | |||||
شمس تبریز اگر بلبل باغ ارمی | باش تا قوت تو از روضه رضوان آرند |