دیوان شمس/صلا رندان دگرباره که آن شاه قمار آمد
ظاهر
صلا رندان دگرباره که آن شاه قمار آمد | اگر تلبیس نو دارد همانست او که پار آمد | |||||
ز رندان کیست این کاره که پیش شاه خون خواره | میان بندد دگرباره که اینک وقت کار آمد | |||||
بیا ساقی سبک دستم که من باری میان بستم | به جان تو که تا هستم مرا عشق اختیار آمد | |||||
چو گلزار تو را دیدم چو خار و گل بروییدم | چو خارم سوخت در عشقت گلم بر تو نثار آمد | |||||
پیاپی فتنه انگیزی ز فتنه بازنگریزی | ولیک این بار دانستم که یار من عیار آمد | |||||
اگر بر رو زند یارم رخی دیگر به پیش آرم | ازیرا رنگ رخسارم ز دستش آبدار آمد | |||||
تویی شاها و دیرینه مقام تست این سینه | نمیگویی کجا بودی که جان بیتو نزار آمد | |||||
شهم گوید در این دشتم تو پنداری که گم گشتم | نمیدانی که صبر من غلاف ذوالفقار آمد | |||||
مرا برید و خون آمد غزل پرخون برون آمد | برید از من صلاح الدین به سوی آن دیار آمد |