دیوان شمس/شب رفت حریفکان کجایید
ظاهر
شب رفت حریفکان کجایید | شب تا برود شما بیایید | |||||
از لعل لبش شراب نوشید | وز خنده او شکر بخایید | |||||
چون روز شود به هوشیاران | زین باده نشانه وانمایید | |||||
در جیب شما چو دردمیدند | عیسی زایید اگر بزایید | |||||
بی هشت بهشت و هفت دوزخ | همچون مه چهارده برآیید | |||||
یک موی ز هفت و هشت گر هست | این خلوت خاص را نشایید | |||||
مویی در چشم نیست اندک | زنهار که سرمهای بسایید | |||||
چون چشم ز موی پاک گردد | در عشق چو چشم پیشوایید | |||||
در عشق خدیو شمس تبریز | انصاف که بیشما شمایید |