دیوان شمس/شاه ما از جمله شاهان پیش بود و بیش بود
ظاهر
شاه ما از جمله شاهان پیش بود و بیش بود | زانک شاهنشاه ما هم شاه و هم درویش بود | |||||
شاه ما از پرده برجان چو خود را جلوه کرد | جان ما بیخویش شد زیرا که شه بیخویش بود | |||||
شاه ما از جان ما هم دور و هم نزدیک بود | جان ما با شاه ما نزدیک و دوراندیش بود | |||||
صاف او بیدرد بود و راحتش بیدرد بود | گلشن بیخار بود و نوش او بینیش بود | |||||
یک صفت از لطف شه آن جا که پرده برگرفت | آب و آتش صلح کرد و گرگ دایه میش بود | |||||
جان مطلق شد ز نورش صورتی کو جان نداشت | گشت قربان رهش آن کس که او بدکیش بود | |||||
نیست میگفتیم اندر هست گفت آری بیا | هست شد عالم از او موقوف یک آریش بود |