دیوان شمس/سماع آمد هلا ای یار برجه
ظاهر
سماع آمد هلا ای یار برجه | مسابق باش و وقت کار برجه | |||||
هزاران بار خفتی همچو لنگر | مثال بادبان این بار برجه | |||||
بسی خفتی تو مست از سرگرانی | چو کردندت کنون بیدار برجه | |||||
هلا ای فکرت طیار برپر | تو نیز ای قالب سیار برجه | |||||
هلا صوفی چو ابن الوقت باشد | گذر از پار و از پیرار برجه | |||||
به عشق اندرنگنجد شرم و ناموس | رها کن شرم و استکبار برجه | |||||
وگر کاهل بود قوال عارف | بدو ده خرقه و دستار برجه | |||||
سماح آمد رباح از قول یزدان | که عشقی به ز صد قنطار برجه | |||||
به عشق آنک فرشت گوهر آمد | چو موج قلزم زخار برجه | |||||
چو زلفین ار فروسو میکشندت | تو همچون جعد آن دلدار برجه | |||||
صلایی از خیال یار آمد | خیالانه تو هم ز اسرار برجه | |||||
بسی در غدر و حیلت برجهیدی | یکی از عالم غدار برجه | |||||
بسی بهر قوافی برجهیدی | خموشی گیر و بیگفتار برجه |