دیوان شمس/سالکان راه را محرم شدم
ظاهر
سالکان راه را محرم شدم | ساکنان قدس را همدم شدم | |||||
طارمی دیدم برون از شش جهت | خاک گشتم فرش آن طارم شدم | |||||
خون شدم جوشیده در رگهای عشق | در دو چشم عاشقانش نم شدم | |||||
گه چو عیسی جملگی گشتم زبان | گه دل خاموش چون مریم شدم | |||||
آنچ از عیسی و مریم یاوه شد | گر مرا باور کنی آن هم شدم | |||||
پیش نشترهای عشق لم یزل | زخم گشتم صد ره و مرهم شدم | |||||
هر قدم همراه عزراییل بود | جان مبادم گر از او درهم شدم | |||||
رو به رو با مرگ کردم حربها | تا ز عین مرگ من خرم شدم | |||||
سست کردم تنگ هستی را تمام | تا که بر زین بقا محکم شدم | |||||
بانگ نای لم یزل بشنو ز من | گر چو پشت چنگ اندر خم شدم | |||||
رو نمود الله اعلم مر مرا | کشته الله و پس اعلم شدم | |||||
عید اکبر شمس تبریزی بود | عید را قربانی اعظم شدم |