دیوان شمس/ساقی بیار باده که ایام بس خوشست
ظاهر
ساقی بیار باده که ایام بس خوشست | امروز روز باده و خرگاه و آتش است | |||||
ساقی ظریف و باده لطیف و زمان شریف | مجلس چو چرخ روشن و دلدار مه وشست | |||||
بشنو نوای نای کز آن نفخه بانواست | درکش شراب لعل که غم در کشاکش است | |||||
امروز غیر توبه نبینی شکستهای | امروز زلف دوست بود کان مشوش است | |||||
هفتاد بار توبه کند شب رسول حق | توبه شکن حق است که توبه مخمش است | |||||
آن صورت نهان که جهان در هوای او است | بر آب و گل به قدرت یزدان منقش است | |||||
امروز جان بیابد هر جا که مردهای است | چشمی دگر گشاید چشمی که اعمش است | |||||
شاخی که خشک نیست ز آتش مسلم است | از تیر غم ندارد سغری که ترکش است | |||||
در عاشقی نگر که رخش بوسه گاه او است | منگر بدانک زرد و ضعیف و مکرمش است | |||||
بس تن اسیر خاک و دلش بر فلک امیر | بس دانه زیر خاک درختش منعش است | |||||
در خاک کی بود که دلش گنج گوهر است | دلتنگ کی بود که دلارام در کش است | |||||
ای مرده شوی من زنخم را ببند سخت | زیرا که بیدهان دل و جانم شکرچش است | |||||
خامش زنخ مزن که تو را مرده شوی نیست | ذات تو را مقام نه پنج است و نی شش است |