دیوان شمس/ساقیا ما ز ثریا به زمین افتادیم
ظاهر
ساقیا ما ز ثریا به زمین افتادیم | گوش خود بر دم شش تای طرب بنهادیم | |||||
دل رنجور به طنبور نوایی دارد | دل صدپاره خود را به نوایش دادیم | |||||
به خرابات بدستیم از آن رو مستیم | کوی دیگر نشناسیم در این کو زادیم | |||||
ساقیا زین همه بگذر بده آن جام شراب | همه را جمله یکی کن که در این افرادیم | |||||
همه را غرق کن و بازرهان زین اعداد | مزهای بخش که ما بیمزه اعدادیم | |||||
دل ما یافت از این باده عجایب بویی | لاجرم از دم این باده لطیف اورادیم | |||||
از برون خسته یاریم و درون رسته یار | لاجرم مست و طربناک و قوی بنیادیم | |||||
همه مستیم و خرابیم و فنای ره دوست | در خرابات فنا عاقله ایجادیم | |||||
هله خاموش بیارام عروسی داریم | هله گردک بنشینیم که ما دامادیم |