دیوان شمس/ز رویت دسته گل میتوان کرد
ظاهر
ز رویت دسته گل میتوان کرد | ز زلفت شاخ سنبل میتوان کرد | |||||
ز قد پرخم من در ره عشق | بر آب چشم من پل میتوان کرد | |||||
ز اشک خون همچون اطلس من | براق عشق را جل میتوان کرد | |||||
ز هر حلقه از آن زلفین پربند | پر گردن کشان غل میتوان کرد | |||||
تو دریایی و من یک قطره ای جان | ولیکن جزو را کل میتوان کرد | |||||
دلم صدپاره شد هر پاره نالان | که از هر پاره بلبل میتوان کرد | |||||
تو قاف قندی و من لام لب تلخ | ز قاف و لام ما قل میتوان کرد | |||||
مرا همشیره است اندیشه تو | از این شیره بسی مل میتوان کرد | |||||
رهی دورست و جان من پیاده | ولی دل را چو دلدل میتوان کرد | |||||
خمش کن زان که بیگفت زبانی | جهان پربانگ و غلغل میتوان کرد |