دیوان شمس/ز باد حضرت قدسی بنفشه زار چه میشد
ظاهر
ز باد حضرت قدسی بنفشه زار چه میشد | درختهای حقایق از آن بهار چه میشد | |||||
دل از دیار خلایق بشد به شهر حقایق | خدای داند کاین دل در آن دیار چه میشد | |||||
ز های و هوی حریفان ز نای و نوش ظریفان | هوای نور صبوح و شراب نار چه میشد | |||||
هزار بلبل مست و هزار عاشق بیدل | در آن مقام تحیر ز روی یار چه میشد | |||||
چو عشق در بر سیمین کشید عاشق خود را | ز بوسههای چو شکر در آن کنار چه میشد | |||||
در آن طرف که ز مستی تو گل ز خار ندانی | عجب که گل چه چشید و عجب که خار چه میشد | |||||
میان خلعت جانان قبول عشق خرامان | به بارگاه تجلی ز کار و بار چه میشد | |||||
به باد و آتش و آب و به خاک عشق درآمد | به نور یک نظر عشق هر چهار چه میشد | |||||
چو شمس مفخر تبریز زد آتشی به درختی | ز شعلههای لطیفش درخت و بار چه میشد |