دیوان شمس/زهی حلاوت پنهان در این خلای شکم
ظاهر
زهی حلاوت پنهان در این خلای شکم | مثال چنگ بود آدمی نه بیش و نه کم | |||||
چنانک گر شکم چنگ پر شود مثلا | نه ناله آید از آن چنگ پر نه زیر و نه بم | |||||
اگر ز روزه بسوزد دماغ و اشکم تو | ز سوز ناله برآید ز سینهات هر دم | |||||
هزار پرده بسوزی به هر دمی زان سوز | هزار پایه برآری به همت و به قدم | |||||
شکم تهی شو و می نال همچو نی به نیاز | شکم تهی شو و اسرار گو به سان قلم | |||||
چو پر شود شکمت در زمان حشر آرد | به جای عقل تو شیطان به جای کعبه صنم | |||||
چو روزه داری اخلاق خوب جمع شوند | به پیش تو چو غلامان و چاکران و حشم | |||||
به روزه باش که آن خاتم سلیمان است | مده به دیو تو خاتم مزن تو ملک به هم | |||||
وگر ز کف تو شد ملک و لشکرت بگریخت | فرازآید لشکرت بر فراز علم | |||||
رسید مایده از آسمان به اهل صیام | به اهتمام دعاهای عیسی مریم | |||||
به روزه خوان کرم را تو منتظر می باش | از آنک خوان کرم به ز شوربای کلم |