پرش به محتوا

دیوان شمس/روز و شب خدمت تو بی‌سر و بی‌پا چه خوشست

از ویکی‌نبشته
دیوان شمس (غزلیات) از مولوی
(روز و شب خدمت تو بی‌سر و بی‌پا چه خوشست)
  روز و شب خدمت تو بی‌سر و بی‌پا چه خوشست در شکرخانه تو مرغ شکرخا چه خوشست  
  بر سر غنچه بسته که نهان می‌خندد سایه سرو خوش نادره بالا چه خوشست  
  زاغ اگر عاشق سرگین خر آمد گو باش بلبلان را به چمن با گل رعنا چه خوشست  
  بانک سرنای چه گر مونس غمگینان‌ست از دم روح نفخنا دل سرنا چه خوشست  
  گر چه شب بازرهد خلق ز اندیشه به خواب در رخ شمس ضحی دیده بینا چه خوشست  
  بت پرستانه تو را پای فرورفت به گل تو چه دانی که بر این گنبد مینا چه خوشست  
  چون تجلی بود از رحمت حق موسی را زان شکرریز لقا سینه سینا چه خوشست  
  که صدا دارد و در کان زر صامت هم هست گه خمش بودن و گه گفت مواسا چه خوشست