دیوان شمس/رباب مشرب عشقست و مونس اصحاب
ظاهر
رباب مشرب عشقست و مونس اصحاب | که ابر را عربان نام کردهاند رباب | |||||
چنانک ابر سقای گل و گلستانست | رباب قوت ضمیرست و ساقی الباب | |||||
در آتشی بدمی شعلهها برافزود | بجز غبار نخیزد چو دردمی به تراب | |||||
رباب دعوت بازست سوی شه بازآ | به طبل باز نیاید به سوی شاه غراب | |||||
گشایش گره مشکلات عشاقست | چو مشکلیش نباشد چه درخورست جواب | |||||
جواب مشکل حیوان گیاه آمد و کاه | که تخم شهوت او شد خمیرمایه خواب | |||||
خر از کجا و دم عشق عیسوی ز کجا | که این گشاد ندادش مفتح الابواب | |||||
که عشق خلعت جانست و طوق کرمنا | برای ملک وصال و برای رفع حجاب | |||||
به بانگ او همه دلها به یک مهم آیند | ندای رب برهاند ز تفرقه ارباب | |||||
ز عشق کم گو با جسمیان که ایشان را | وظیفه خوف و رجا آمد و ثواب و عقاب |