دیوان شمس/ذره ذره آفتاب عشق دردی خوار باد
ظاهر
ذره ذره آفتاب عشق دردی خوار باد | مو به موی ما بدان سر جعفر طیار باد | |||||
ذرهها بر آفتابت هر زمان بر میزنند | هر که این بر خورد از تو از تو برخوردار باد | |||||
هر کجا یک تار مویت بر هوس سر مینهد | تار ما را پود باد و پود ما را تار باد | |||||
در بیابان غم از دوری دارالملک وصل | چند غم بردار بودستم که غم بر دار بود | |||||
خار مسکینی که هر دم طعنه گل میکشد | خواجه گلزار باد و از حسد گل زار باد | |||||
گل پرستان چمن را دشمن مخفیست مار | این چمن بیمار باد و دشمنش بیمار باد | |||||
چونک غمخواری نباشد سخت دشوارست غم | همنشین غمخوار باد و بعد از این غم خوار باد |