دیوان شمس/در رخ عشق نگر تا به صفت مرد شوی
ظاهر
در رخ عشق نگر تا به صفت مرد شوی | نزد سردان منشین کز دمشان سرد شوی | |||||
از رخ عشق بجو چیز دگر جز صورت | کار آن است که با عشق تو هم درد شوی | |||||
چون کلوخی به صفت تو به هوا برنپری | به هوا برشوی ار بشکنی و گرد شوی | |||||
تو اگر نشکنی آن کت به سرشت او شکند | چونک مرگت شکند کی گهر فرد شوی | |||||
برگ چون زرد شود بیخ ترش سبز کند | تو چرا قانعی از عشق کز او زرد شوی |