دیوان شمس/درآ تا خرقه قالب دراندازم همین ساعت
ظاهر
درآ تا خرقه قالب دراندازم همین ساعت | درآ تا خانه هستی بپردازم همین ساعت | |||||
صلا زن پاکبازی را رها کن خاک بازی را | که یک جان دارم و خواهم که دربازم همین ساعت | |||||
کمان زه کن خدایا نه که تیر قاب قوسینی | که وقت آمد که من جان را سپر سازم همین ساعت | |||||
چو بر میآید این آتش فغان میخیزد از عالم | امانم ده امانم ده که بگدازم همین ساعت | |||||
جهان از ترس میدرد و جان از عشق میپرد | که مرغان را به رشک آرم ز پروازم همین ساعت |