دیوان شمس/خوش بنوشم تو اگر زهر نهی در جامم
ظاهر
خوش بنوشم تو اگر زهر نهی در جامم | پخته و خام تو را گر نپذیرم خامم | |||||
عاشق هدیه نیم عاشق آن دست توام | سنقر دانه نیم ایبک بند دامم | |||||
از تغار تو اگر خون رسدم همچو سگان | گر من آن را قدح خاص ندانم عامم | |||||
غنچه و خار تو را دایه شوم همچو زمین | تا سمعنا و اطعنا کنی ای جان نامم | |||||
ملخ حکم تو تا مزرعهام را بچرید | گر نگردم تلف تو علف ایامم | |||||
ساقی صبر بیا رطل گرانم درده | تا چو ریگش به یکی بار فروآشامم | |||||
گوییم شپشپی و چون پشه بیآرامی | چون دلارام نیابم به چه چیز آرامم | |||||
همچو دزدان ز عسس من همه شب در بیمم | همچو خورشیدپرستان به سحر بر بامم | |||||
مهر غیر تو بود در دل من مهر ضلال | شکر غیر تو بود در سر من سرسامم | |||||
به زبان گر نکنم یاد شکرخانه تو | کام و ناکام بود لذت آن در کامم | |||||
خبر رشک تو می آرد اشک تر من | نه به تقلید بل از دیده دهد پیغامم |