دیوان شمس/خبر واده کز این دنیای فانی
ظاهر
خبر واده کز این دنیای فانی | به تلخی میروی یا شادمانی | |||||
عجب یارا ز اصحاب شمالی | عجب ز اصحاب ایمان و امانی | |||||
عجب همراز نفس سگ پرستی | عجب همراه شیر راه دانی | |||||
عجب در آخرین بازی شدی مات | عجب بردی اگر بردی تو جانی | |||||
بسی کژباز کاندر آخر کار | ببرد از اتفاق آسمانی | |||||
بود رویت به قبله اندر آن گور | گر اهل قبله بودی در نهانی | |||||
ازیرا گور باشد چون صلایه | پی تحویلهای امتحانی | |||||
چو دانه فاسدی را دفن کردی | بروید زو درخت بامعانی | |||||
بسی طبل اجل پیشین شنیدی | مگو مرگم درآمد ناگهانی | |||||
اگر در عمر آهی برکشیدی | یقین امروز کاندر ظل آنی | |||||
وگر با آه راهی نیز رفتی | شهنشاهی و شمع ره روانی |