دیوان شمس/ترش رویی و خشمینی چنین شیرین ندیدستم

از ویکی‌نبشته
دیوان شمس (غزلیات) از مولوی
(ترش رویی و خشمینی چنین شیرین ندیدستم)
  ترش رویی و خشمینی چنین شیرین ندیدستم ز افسون‌هاش مجنونم ز افسان‌هاش سرمستم  
  بتان بس دیده‌ام جانا ولیکن نی چنین زیبا تویی پیوندم و خویشم کنون در خویش درجستم  
  همه شب از پریشانی چنان بودم که می دانی ولیک این دم ز حیرانی کریما از دگر دستم  
  از این حالت که دل دارد بگیر و برجهان او را که من خاکی ز سعی تو ز روی خاک برجستم