دیوان شمس/تا چند تو پس روی به پیش آ
ظاهر
تا چند تو پس روی به پیش آ | در کفر مرو به سوی کیش آ | |||||
در نیش تو نوش بین به نیش آ | آخر تو به اصل اصل خویش آ | |||||
هر چند به صورت از زمینی | پس رشته گوهر یقینی | |||||
بر مخزن نور حق امینی | آخر تو به اصل اصل خویش آ | |||||
خود را چو به بیخودی ببستی | میدانک تو از خودی برستی | |||||
وز بند هزار دام جستی | آخر تو به اصل اصل خویش آ | |||||
از پشت خلیفهای بزادی | چشمی به جهان دون گشادی | |||||
آوه که بدین قدر تو شادی | آخر تو به اصل اصل خویش آ | |||||
هر چند طلسم این جهانی | در باطن خویشتن تو کانی | |||||
بگشای دو دیده نهانی | آخر تو به اصل اصل خویش آ | |||||
چون زاده پرتو جلالی | وز طالع سعد نیک فالی | |||||
از هر عدمی تو چند نالی | آخر تو به اصل اصل خویش آ | |||||
لعلی به میان سنگ خارا | تا چند غلط دهی تو ما را | |||||
در چشم تو ظاهرست یارا | آخر تو به اصل اصل خویش آ | |||||
چون از بر یار سرکش آیی | سرمست و لطیف و دلکش آیی | |||||
با چشم خوش و پرآتش آیی | آخر تو به اصل اصل خویش آ | |||||
در پیش تو داشت جام باقی | شمس تبریز شاه و ساقی | |||||
سبحان الله زهی رواقی | آخر تو به اصل اصل خویش آ |