دیوان شمس/تا شدستی امیر چوگانی
ظاهر
تا شدستی امیر چوگانی | ما شدستیم گوی میدانی | |||||
ما در این دور مست و بیخبریم | سر این دور را تو میدانی | |||||
چون به دور و تسلسل انجامد | نکته ابتر بود به ربانی | |||||
لیک دور و تسلسل اندر عشق | شرط هر حجتست و برهانی | |||||
گوش موشان خانه کی شنود | نعره بلبل گلستانی | |||||
چشم پیران کور کی بیند | شیوه شاهدان روحانی | |||||
هر کی کورست عشق میسازد | بهر او سرمه سپاهانی | |||||
هر کی پیرست هم جوان گردد | چون دهد عشق آب حیوانی | |||||
جمله یاران ز عشق زنده شدند | تو چنین ماندهای چه میمانی | |||||
خرسواری پیاده شو از خر | خر به میدان نباشد ارزانی | |||||
خرسواره چرا شدی شاها | خسروی وز نژاد سلطانی | |||||
لایق پشت خر نباشی تو | تو معود به پشت اسپانی | |||||
در جنود مجنده بودی | ای که اکنون تو روح انسانی | |||||
گفتنیها بگفتمی ای جان | گر نترسیدمی ز ویرانی |